خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

نگاهی به زندگی و فلسفه دموکریتوس آبدریایی

دموکریتوس فرزند هگسیستراتوس در شهر کوچک آبدرا واقع در منطقه ایونیا در کرانه شمالی دریای اژه در حوالی سال 460 پیش از میلاد مسیح به دنیا آمد. برخی روایات سال تولد دموکریتوس را در حوالی برگزاری هشتادمین المپیک در عهد یونان باستان دانسته اند. بنا به گفته خود دموکریتوس، در زمانی که آناکساگوراس در سنین پیری بسر می برد، دموکریتوس در دوران جوانی خود بود. بنا بر روایات متعدد، دموکریتوس در آبدرا دارای شغلی رسمی بوده است. پدر دموکریتوس مرد متمولی بود به گونه ای که دموکریتوس بخش زیادی از ارثیه خود را خرج مسافرت به کشورهایی مانند هند، اتیوپی، مصر، بابل و ایران در جستجوی دانش زمانه خود نمود. وی در این سفرها با دانشمندان زیادی ملاقات کرد و در مورد علوم مختلف زمانه خود مباحثه نمود. پس از بازگشت به موطن وی مشغول فلسفه طبیعی گردید. همچنین وی به منظور آشنایی بیشتر با فرهنگ سرزمین خود، سفرهایی را در درون یونان انجام داد. در میان دانشمندان یونانی همعصر دموکریتوس، لوکیپیوس بیشترین تاثیر را بر وی گذاشت به گونه ای که نظریه اتمی دموکریتوس بر اساس آرای لوکیپیوس بنا نهاده شده است. همچنین دموکریتوس علاقه زیادی به فیلسوف دیگر یونانی آناکساگوراس داشت. دموکریتوس بیشتر از طریق آثار ارسطو شناخته شده و افلاطون چندان نامی از وی نمی برد. دموکریتوس در طول زندگی خود فرد خیری بود و نگاهی شاد و سرخوشانه به زندگی بویژه جنبه های کمیک آن داشت و معمولا به کارهای احمقانه مردم می خندید و بدین سبب به فیلسوف خندان مشهور شد. بنا به برخی روایات وی در سن نود سالگی درگذشت. برخی نیز سن وی را در زمان مرگ صد و نه سال دانسته اند.

چنانکه گفته شد اساس نظریه اتمی دموکریتوس بر مبنای نظرات لوکیپیوس بنا نهاده شده است. بنا به گفته دیوگنس لائریتوس نحله اتمی نحوه شکل گیری جهان را چنین بیان می دارد:

کل نامحدود است، بخشی از آن پر بوده و بخش دیگر تهی. جهان ها چنین پدید می آیند: اجسام بسیاری با اشکال گوناگون پس از آنکه از بی کران بریده شدند، در فضای تهی به حرکت در می آیند، گرد هم جمع می شوند، در حالت گردابی به هم بر می خورند، می چرخند و از یکدیگر جدا می شوند. پس از آنکه بواسطه تعداد زیاد، آنها تعادل چرخشی خود را از دست دادند، آنهایی که لطیف هستند به فضای تهی اطراف می گرایند در حالیکه بقیه که به هم چسبیده اند بواسطه پیوستگی شان حرکت واحدی داشته و بدین سان نخستین ساختار کروی پدید می آید. این ساختار غشا مانند بوده که دربردارنده همه گونه اجسام است. همچنانکه این ساختار می چرخد، غشای اطراف آن نازک می شود. بدین گونه زمین پدید می آید و اتم هایی که در مرکز آن قرار دارند پیوستگی خود را حفظ می کنند. دوباره، غشای پیرامونی با حرکت گردابی چرخشی به سبب جذب اجسام از بیرون ساختار شکل گرفته،افزایش می یابد. بخشی از این اجسام جذب شده ساختاری راایجاد می کنند که نمناک است ولی در حین چرخش گردابی خشک می شود، سپس آتش گرفته و خمیره های اجرام آسمانی تشکیل می شوند.

بواقع در نظر دموکریتوس در قطعه بزرگی از خلا مجموعه ای از اتم ها منزوی می شوند. سپس این مجموعه اتم هایی که ایجاد می شوند به واسطه علتی که دموکریتوس آنرا ضرورت می خواند چرخشی یا گردابی را شکل می دهند که شرح آن ذکر شد. با این حال نکته مهم در این است که دموکریتوس جنبه ای مکانیکی برای این ضرورت قائل بود.

از دیدگاه دموکریتوس، ذات چیزهای جاودانه، اتم ها هستند که در تعداد بی کرانند و جایگاه آنان از لحاظ گستره نیز بی کران است. به عبارتی وی خلا و اتم ها را جاودانه می داند که در تعداد و گستره بی کران هستند. این اتم ها از نظر کمیت دارای اشکال مختلف هستند. اتم ها به یکدیگر چسبیده اند و قابلیت جدا شدن از هم را نیز دارند.

تفاوت میان اتم ها علت تفاوت میان اجسام دیگر است. این تفاوت در سه عامل است: 1- شکل 2- ترتیب 3- وضع.

هستومندها از جهت ضرباهنگ، تماس و حالت با یکدیگر تفاوت دارند که عامل تفاوت در ضرباهنگ مربوط به شکل اتم ها، عامل تفاوت در تماس مربوط به ترتیب آنها و عامل تفاوت در حالت مربوط به وضع اتم ها است.

از نظر دموکریتوس اتم ها تقسیم ناپذیر هستند.

نظر دموکریتوس از احساس مکانیکی بود. بر اساس نظریه اتمیان، مبنای تصاویری که اجسام از خود صادر می نمایند که موجب دیدن آنها می شود، صادرات اتم ها از آن اجسام هست. بر اساس دیدگاه اتمیان، این تصاویر توسط اندام های حسی که همچون گذرگاههایی عمل می نمایند وارد شده و با نفس که خود نیز از اتم ها ایجاد شده است، برخورد می نمایند. بر اساس این نظریه، این اتم های تصاویر، در هنگام عبور از هوا بواسطه حضور اتم های هوا، تغییر شکل داده و بدین سبب است که نمی توان اشیای خیلی دور را مشاهده نمود. همچنین این نظریه اختلاف در رنگ را به اختلاف در نرمی و زبری اتم های تصویر صادر شده از اشیا ارتباط می دهد. به همین گونه صدور اتم ها از اجسام صدا دار سبب حرکت در هوای میان جسم و گوش شده و نهایتا موجب شنوایی می گردد.  

در مورد حواس دیگری چون ذائقه، شامه و لامسه نیز نحوه درک آدمی بر اساس صدور و چگونگی اتم ها شکل می گیرد. از دیدگاه دموکریتوس شناخت از خدایان هم به همین صورت انجام می شود. خدایان موجودات برتری هستند که فنا می پذیرند. به عبارت دیگر، در نظام اتمی تنها اتم ها و خلا دارای وجود دایمی هستند. در نظر دموکریتوس احساس ها هر چند که معلول چیزی خارجی و عینی یعنی اتم ها هستند با این حال صرفا ذهنی هستند. بطور کلی از دیدگاه دموکریتوس دو نوع شناخت وجود دارد: 1- شناخت حقیقی 2- شناخت کاذب. شناخت از طریق حواس پنج گانه به گونه شناخت کاذب متعلق است.  چون نفس نیز از اتم ها تشکیل شده است، لذا هیچ جدایی مطلقی میان حس و فکر وجود ندارد زیرا هر شناختی نتیجه برخورد مدرک با اتم هایی است که از طریق حواس وارد می شوند.

به عبارتی در مبحث شناخت شناسی، دموکریتوس میان سوفسطاییان شک گرا و پارمنیدس مطلق گرا جایگاهی میانی دارد. وی معتقد بود که درک حقیقت امکان پذیر نیست بلکه آنچه که نفس آدمی درک می کند، سیلانی ازاتم ها است که این ادراک از طریق حواس صورت می پذیرد. از دیدگاه وی، نیکی از لحاظ عینی تعین پذیر است حال آنکه امر لذت بخش از لحاظ ذهنی متغیر است. دموکریتوس بر این اعتقاد است که خرد ناب بدون استفاده از حواس، امکان درک و شناخت را ندارد در عین حال حواس نیز عاری از خطا نیستند لذا راه دریافت و شناخت ترکیبی از خرد فکری و تجربه حسی است.

از منظر وی پدیده های زایش و انحلال نه تنها در جانوران و گیاهان بلکه در تمامی اجسام قابل ادراک وجود دارد.         

از نظر وی، تن منزلگاه طبیعی روح است و روح علت زندگی و احساس است. اتم های گرد و زیبا تشکیل دهنده روح هستند. دریافت حسی در اثر برخورد با اتم های روح از طریق اندامهای حسی که پوسته های نازک اتمی است که از رویه اشیا محسوس فرو می افتد دست می دهد. کیفیات حسی فراورده ترکیب اتم های شی محسوس و روح دریابنده است.

در مساله اخلاق و رفتار، دموکریتوس دارای اندیشه سعادت و نیکبختی است به معنای زندگی توام با شادی و خرمی. غایت رفتار نیکبختی است و لذات و درد نیکبختی را تعیین می کند. نفس جایگاه نیکبختی است. بهترین نوع زندگی، زندگی همراه با خوشی بیشتر و رنج کمتر است. با این وجود، لذات حسی، لذات حقیقی نیستند. با وجود یکسان بودن خیر و حقیقت برای آدمیان، خوشایند و مطبوع برای آنان متفاوت است. تناسب و هماهنگی راههای آدمی برای داوری و تشخیص لذات گوناگون است و با استفاده از این اصل انسان می تواند به آرامش تن که همان تندرستی است و آرامش روح که همان نشاط و خرمی است دست یابد.

در دیدگاه دموکریتوس، نسل آدمی در ابتدا مانند جانوران زندگی می کرده است ولی زمانی که بواسطه خطرات جانداران درنده انسانها به یاری هم آمدند کم کم روابط اجتماعی اولیه میان آنها از طریق نشانه گذاری شکل گرفت. بواسطه پخش بودن انسانها در مناطق مختلف زمین، زبان آنها واحد نبود و این دلیل اصلی تفاوت زبان انسانهاست. به مرور بواسطه اینکه به دلیل عدم انبار محصولات و سردی هوا، بسیاری از مردم در فصول سرد سال می مردند، رفته رفته انسانها به پناه در غارها و انبار کردن غذا روی آوردند. کم کم زندگی بشری پیشرفت کرد. از منظر دموکریتوس، نیاز آموزگار اصلی آدمیان بوده است و بنا به سرشت اشیا، قدرت و درک و شناسایی و یاورانی چون دست، زبان و ذهنی هوشمند، انسان گام های رو به جلو را پیمود. با شکل گیری اجتماعات انسانی و ایجاد تمدن، قانون مهمترین عامل حفظ تعادل و توسعه تمدن در روابط اجتماعی آدمیان است و عمل بدان ضروری است. 

دموکریتوس راز تن درستی را در خویشتن داری و بیماری را در تسلیم به امیال و هوس ها می دانست. وی فاصله چندانی میان سلامت جسمانی و سلامت اخلاقی قایل نبود. دموکریتوس فردی بسیار اخلاق مدار بود و خوشبختی آدمی را در آرامش روح می دانست که لازمه آن از دیدگاه وی خودآگاهی و خویشتن داری می باشد. دموکریتوس مردان را برتر از زنان می دانست و فرمانروایی زنان بر مردان را وهن مردان می دانست. از نظر وی لذت جنسی لذتی حقیر بود و رابطه ای دوطرفه میان طبیعت و آموزش قایل بود.

در نهایت می توان دموکریتوس را فیلسوفی طبیعت گرا و اخلاق مدار دانست که از منظر وی تمدن نتیجه نیاز بشر و پیگیری امور سودمندانه است. طبیعت معلم انسان در صنعت و هنر است. وی بر اهمیت زندگی اجتماعی و سیاسی تاکید داشت و بر این اعتقاد بود که انسانها باید مراقب اداره درست امور اجتماعی باشند.

بواقع می توان اساس نظرات و اندیشه های دموکریتوس را در دوگونه تقسیم بندی نمود. نظریه اتمی بر مبنای جبر طبیعی و نظریه اخلاقی بر مبنای آزادی اراده و اختیار آدمی. 

مراجع

1-  دموکریتوس، محمود فاضلی، روزنامه شرق، شنبه 23 اردیبهشت 1385، شماره 758.

2-  دموکریتوس،پل کارتلج، ترجمه اکبر معصوم بیگی، موسسه نشر آگه1383.

3-  تاریخ فلسفه، جلد یکم، یونان و روم، فردریک کاپلستون، ترجمه سید جلال الدین آشتیانی، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش 1380.

4-  plato.stanford.edu/entries/democritus/

5-   www.humanistictexts.org/democritus.htm

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد