خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

همه مقصریم

این روزها یکی از موضوعات و بحث های شبکه های مجازی مربوط به رفتار زشت و ناپسند برخی کاربران فیس بوک در واکنش به رخدادهای قرعه کشی جام جهانی شده است. از طرف دیگر هم برخی در واکنش به این رفتارهای زشت و سطح پایین، آن را به کل جامعه تعمیم داده و گاه مذهب، نژاد، فرهنگ و ملیت را دلیل اصلی آن می داند. از نظر من این رفتارها بیشتر مربوط به گروه سنی خاصی از جامعه است و ربط چندانی به مذهب، نژاد و  فرهنگ مردم ایران ندارد بلکه بیشتر به نادانی، عدم تربیت صحیح و تحقیر مداوم مرتکبین این رفتارها بر می گردد. به عبارتی این افراد که معمولا بخشی از جامعه جوان هستند، مدام تحت فشار، سانسور و توهین نه تنها از طرف بخشی از حکومت که بعلاوه از طرف بخشی از اجتماع که اتفاقا منتقد وضع موجود هم هستند قرار دارند. وقتی از یک طرف راهها و امکان های تخلیه عاطفی و روانی عده ای گرفته شود، مدام مورد بازخواست قرار گیرند، هیچ گونه احترامی به آنها گذاشته نشود و به طور دایم سبک زندگی منسوخ برای آنها تبلیغ شود و از طرف دیگر هم همواره از طرف عده ای که خود را روشنفکر می دانند مدام مورد تحقیر قرار گیرند، راه گفتگو بر آنها بسته شود، هیچ الگوی درست رفتاری، هیچ منبع و مرجع فکری منطبق با هویت و سنشان نه در قالب از بالا به پایین بلکه به صورت اندرکنشی و گفتگو و مشارکتی برایشان عرضه نشود، چگونه انتظار رفتار متعادل از آنان می توان داشت. وقتی بیشتر افراد جامعه بطور همزمان در حالت کلی دارای سه سبک متفاوت از زندگی هستند (درون خانه، در محیط های عمومی غیر رسمی و در محیط های رسمی) و ارزش ها و هنجارهای متفاوتی به طور دایم بر آنان عرضه می شود، چگونه می توان انتظار رفتاری صحیح از انان داشت. وقتی انقدر تضاد میان داده های فرهنگی درون خانه با بیرون خانه متفاوت است، چگونه از فردی کم سن، با سرانه مطالعه بسیار پایین توقع می رود ذهن خود را میان این ورودی های کاملا متضاد به درستی شکل دهد. اصولا اینترنت و شبکه های اجتماعی مجازی پدیده هایی نوین هستند که همواره کنشگران فرهنگی با هر دیدگاهی و وابسته به هر جناح و گروهی، نسبت به آنها عملکردی واکنشی داشته اند و هیچ گونه پیش زمینه ذهنی برای چنین جامعه سردرگمی برای استفاده از آنها فراهم نیاورده اند. وقتی جامعه ای فقط مصرف کننده فن آوری های نو می شود و برای درصد بالایی از مردم استفاده از فن آوری کارکردی صرفا مصرفی و تفریحی  و نه کاربردی پیدا می کند و در کنار آن زمانی که همین جماعت دایم مورد تحقیر قرار می گیرند، از یک طرف استفاده آزادانه از بسیاری از این فناوری ها بر آنها محدود می شود و از طرف دیگر هم مدام با عنوان بی فرهنگ و ... خطاب می شوند و الگوهایی کاذب و بعضا تخیلی به عنوان فرهنگ روز دنیا به آنان عرضه می شود، زمانی که راههای تماس با دنیای خارج از یک طرف و همچنین فرهنگ عرفی، سنتی و تاریخی خود بر جامعه ای بسته می شود و از دیگر سو عده ای سودجو و دلال فرهنگی چه در داخل و چه در خارج با سو استفاده از همین محدودیت ها تامین کننده محصولات فرهنگی و هنری می شوند مشاهده چنین واکنش هایی که کاملا موجی و مقطعی هم هستند امری اجتناب ناپذیر است.  پس بهتر است به جای اینکه مدام مذهب، نژاد و فرهنگ ایران را دلیل این رفتارها بدانیم و یا خود را در سطحی بالاتر از جامعه بدانیم و بیشتر مردم را نادان و بی سواد تلقی کرده در حالیکه خود ما هم خواسته یا ناخواسته بخشی از این جامعه هستیم، به دنبال فراهم نمودن بستر و زمینه بیشتر گفتگو، احترام متقابل و معرفی مراجع اصیل فرهنگی چه خارجی و چه ایرانی به جامعه باشیم. به قول ابراهیم گلستان: "ما کشوری با گروه های مختلف و زبان های گوناگون هستیم و آن چیزی که ما را ایرانی می کند و ایرانی نگه می دارد و باید هم چنین کند، نثر، شعر، داستان، نقاشی، سینما، موسیقی و فرهنگ ماست، همه چیزی که می خواهم بگویم این است که هر ایرانی باید تلاش کند این فرهنگ زنده و جاندار بماند". پس اگر این فرهنگ در بخشی از جامعه دچار اضمحلال شده همه ما ایرانی ها در آن مقصریم نه فقط گروه یا بخشی از جامعه یا حکومت.