امروز مقاله ای می خوندم در مورد امید و ناامیدی از منظر داستایوسکی، نیچه و کی یر کگور. مقاله جالبی بود. براستی مرز بین امید و ناامیدی کجاست. رابطه میان امید و اعتقاد به دیگری چگونه است. آیا امید و ایمان مکمل هم هستند یا اصلا ریشه ای مشترک دارند. تعریف ایمان هم در این میان مهم است. ایمان به که و چه؟
چه میزان اهداف یک نفر در امیدوار بودن یا نامیدی وی موثرند و برعکس، امید داشتن چه میزان در رسیدن به اهداف به یک فرد کمک می کند. رابط میان نامیدی و تسلیم نشدن و امید و تسلیم شدن چیست.
نتیجه: انسان بواقع موجود پیچیده ای است. شاید سالیان سال از آفرینش وی گذشته باشد ولی هنوز موارد کشف نشده یا حداقل بدرستی تحلیل نشده بسیاری در وجود وی هست.
از نظر من تولد هر انسان مترادف با کشف جدیدی در حوزه علوم نظری و انسانی است.
سلام!
همینطور است انسان دریایی است برای خودش.
گفت آن الله تو لبیک ماست
آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست.
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک هاست.
سوال جالبیه... امید رو به طور کلی بخوام ببینم با ایمان رابطه مستقیم داره... اما بازم میگم مفهوم کلیشو اگر در نظر بگیریم. ایمان به هر چیزی... برای کسی که به خدا ایمان داره ایمان به خدا... برای کسی که به عشق ایمان داره ایمان به عشق و واسه کسی که به دنیا ایمان داره ایمان به دنیا و ... در کل حس میکنم کائنات از دریچه اعتقادات آدمها باهاشون ارتباط برقرار میکنه. حالا این اعتقاد به هرچیزی میتونه باشه...
مقالهی جالبی باید بوده باشه. اگر توی اینتر نت خوندیش لطفن آدرس شو به منم بده تا بخونمش :)
سلام
این آدرسشه:
http://www.aftab.ir/articles/religion/philosophy/c7c1225949362_dastayofski_p1.php
سایت آفتاب، از روزنامه کارگزاران گرفته.