خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

امشب

کلا امروز برام خیلی جالب بود. صبح تو اتاق استادم که بودم دیدم یک نفر وارد شده با استادم کار داره، قیافش خیلی آشنا بود. بعد که استادم اونو به اسم صدا زد دیدم اسمشم آشناست. اونم با تعجب منو نگاه می کرد، خلاصه طرف هم دانشگاهی دوره لیسانسم بود که سال اول خیلی با هم دوست بودیم ولی رشتش فرق میکرد از هم جدا شدیم. الانم فوقشو گرفته. حداقل 6-7 سال بود ندیده بودمش. بعد از اینکه تو اتاق استادم با هم احوال پرسی کردیم و کار من تموم شد گفتم بهش که بیاد آزمایشگاه من هستم. تو یه شرکتی کار می کنه که استادم باهاشون پروژه گرفته اونم مسئول پروژه شده حالا باید زیاد بیاد دانشگاه ما. خیلی بچه خوبیه. قرار شد هر وقت میاد به من هم سر بزنه. بعدشم که با (ف-م) رفتیم بوفه معدن. این (ف-م) خیلی بچه باسوادیه، تحلیل های خیلی دقیق و عمیقی هم داره. کلی در باره تاریخ با هم صحبت کردیم. شبم با (س-ع) و (م-ح) و (ا،پ-آ) رفتیم کافی شاپ-رستوران یکی  از بچه ها (س-ی). اونم که واقعا خیلی حال داد. کلا خیلی خوش گذشت. کلی هم با (س-ع) کتاب سیذارتای هرمان هسه رو خوندیم.

نظرات 1 + ارسال نظر
ایده دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ق.ظ

وای من اصن از کارای مدل آزمایشگاهی خوشم نمیاد... اصلن به روحیات من نمیخونه. یادمه چند تا دوست داشتم که رشتشون با من فرق میکرد تو آزمایشگاه کار میکردن... هی برنامه بنویس. هی ران کن... هی ران کن... هی جون بکن... آخرش به خاطر یه ایرا کوچولو یه خروجی های ضایعی به بیچاره ها میداد که بیا و ببین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد