زمان در زندگی انسان ها مفهوم غریبی است. یک واقعیت پیوسته که حال را به آینده و گذشته را به حال پیوند میدهد. به نوعی انسان و زمان در هم ترکیب شده و با هم معنا می یابند. برای هر شخص، زمان با وجود و بودنش معنا یافته و بودن و هستی آن فرد هم با زمان معنا و هویت می یابد. کانت برای هر کسی یک اساس ذهنی زمان و مکان قائل است که تجربیات حسی در قالب آنها تجزیه و تحلیل می شوند و به واقع، در ذهن هر فردی مدرکات حسی در قالب مفاهیم زمان و مکان، معرفت و معنا می یابند. با وجود اینکه برخی معتقدند که نظریات کانت در بحث مربوط به زمان و مکان متاثر از مبانی فیزیک نیوتن است که زمان و مکان را مطلق در نظر گرفته است (قطعا کانت هم نگاهی به این نظریه داشته است) ولی من بیشتر هم عقیده با کسانی هستم که معتقدند نظریات کانت همپوشانی بیشتری با مبانی نظری لایب نیتز که معتقد به نسبی و ذهنی بودن زمان و مکان می باشد دارد و معتقدم که مفاهیم زمان و مکان از دیدگاه کانت با مبانی فیزیک مدرن و نسبیت هم هماهنگ و توجیه پذیر است. به عبارت دیگر، هر کسی در چهارچوب ذهن خودش به وقایع پیرامون خودش معنا میدهد و اشیا و حوادث پیرامون در رابطه با ذهن انسان و نسبت به مبنای زمانی و مکانی مختص هر فردی هویت می یابند. وقتی هم که انسانی از بین برود آن چهارچوب و مبانی زمانی و مکانی ذهنیش هم از بین می رود.
salam khobi?be weblogam sar bezan.age dos dashti link konim hamo
اوهوم... نسبیه و ... ذهنی.