خیلی از آدم ها زندگیشون قراردادیه. یعنی بر اساس یکسری معیارهایی که براشون تعریف شده زندگی می کنند. خیلی کم هم پیش میاد که به خودشون بیان و ببینن که تو چه چنبره ای گرفتارند. گرفتار معیارهای تحمیلی یک عده ای که به مرور زمان شکل و قالبی از عرف، مذهب، قانون، سنت، طبقه و جدیدا هم کلاس و... به خودش گرفته. حالا اگه یکی بتونه از منظری بالاتر به این جور زندگیها نگاه کنه، کاملا مسخ شدگی رو حس می کنه. جالب آنکه یه عده ای هم به مرور می شن حافظ و نگهبان اون معیارها و بابت پاسداری از اون معیارها منافعی هم نصیبشون می شه. یه عده دیگه هم تو این آشفته بازار خودشون را سمبل این معیارها قرار داده و سعی در ترویج این معیارها دارند.
نیچه چه خوب راه گریز از مسخ شدگی را نشان می دهد: نخست از شتر آریگوی به شیر نهگوی و سپس از آن به کودک بدون گذشته و فراتاریخی
سلام
خوب هستید
از آشنایی با شما خوشبختم
ممنون میشم به من هم یه سری بزنید
عجب!!!!!!!! یه پست پابلیش نشده دارم توی همین مایه ها. اگر روزی روزگاری منتشر کردمش گفتم در جریان باشید از روی شما تقلب نکردما! ؛)
salam reshteat chiye?fogh mikhoni?rahnamiym mikoni?