بهترین حالت در زندگی اینه که آدم بتونه داستان زندگیشو خودش بنویسه. ولی خوب، نویسنده خوبی بودن خودش یک هنره، باید ادبیات، فلسفه، ریاضیات، منطق، جامعه شناسی و خیلی چیزهای دیگه رو و از همه مهمتر اصل زندگی کردن را بدونی تا بتونی نویسنده خوبی بشی. تازه بعدش معلوم نیست کسی از داستان زندگیت خوشش بیاد، چون معمولا در هر دوره ای تعداد عوام خیلی بیشتر از خواص است. با این حال اونچه مهمه اینه که سالها بعد از مرگت، داستان زندگیت بتونه حداقل یک نفر، تاکید میکنم حداقل یک نفر را به زندگی امیدوار کنه، این خیلی مهمه.
پ.ن. منظور از عوام و خواص اصلا معنای مصطلحش نیست، بلکه منظور کسانی هستند که تو رو درک می کنند یا نه که البته فکر کنم همیشه تعداد اندکی هستند که آدم را می تونند درک کنند.