نمی دونم چرا بعضی آدم ها دوست دارند همش دیگران را تحلیل کنند.
نمی دونم چرا بعضی آدم ها دوست دارند که توسط دیگران تحلیل بشن.
من نه خیلی علاقه ای به تحلیل دیگران دارم و نه علاقه ای به اینکه توسط دیگران تحلیل بشم.
البته ناگفته نماند منظورم از تحلیل بازگویی نظرات در یک جمع است وگرنه خود آدم باید دایما خودش را مورد نقد و تحلیل قرار بده تا از اشتباهاتش کم بشه و حواسشم به رفتار دیگران در قبال خودش باشه.
نمی دونم بعضی ها واقعا احمقند یا خودشونو به حماقت می زننند. فکر کن یک نفر چند سالیه داره یک کار احمقانه ای را ادامه میده و خیلی ها هم بهش میگن داره اشتباه میکنه، نتیجه ای هم از کارش نگرفته، باز هم اصرار به انجام اون کار داشته باشه!!!!
نمی دونم چرا بعضی ها با وجود اینکه اقرار می کنند که راهشون اشتباهه حاضر نیستند مسیرشونو عوض کنند و به همون راه ادامه می دن!!!!!
دنیا، دنیای عجیبیه!!!!
آدما اون طور که دوست دارند زندگی می کنند.
کاری هم ندارند که ممکنه باعث ناراحتی دیگران بشند.
زندگی اونا بی دغدغه پیش میره
ولی زندگی آدمای دیگه رو ی پایه ی احساساتی که اونها باعثش هستند جلو میره.
احساس می کنم بی ربط شد ولی حرف دلم بود.
بعضی آدمها به قدری در مسیر حتی اشتباه پیش می رن که جسارتشونو از دست می دن و حتی به اشتباهاتشون عادت می کنند و اینگونه اون قدر پیش می رن و پیش می رن که دیگه هیچ فرصتی برای جبران و تغییر مسیر باقی نمی مونه