همیشه از نویسندگان و متفکرانی خوشم میاد که به مخاطبشون باج نمی دن. یا برای جلب خواننده یا مرید یا هر چیز دیگه خودسانسوری نمی کنند. صادق هدایت یکی از اون نویسندگان محبوب منه که این خصوصیتش برام از همه مهمتر و جذابتره. خیلی راحت تو کتابهاش جامعه ایرانی را از منظر خودش (به درست و غلطش کار ندارم) نقد میکنه و هیچ باجی به مخاطبش نمی ده.
سبک نوشتنش هم که فوق العاده است.
از طرفی گویی روح ایرانی را خوب شناخته و ارزیابی کرده. بوف کور واقعا اثر شاهکارشه که با دقت و ظرافت زوایای مختلف روح و فکر ایرانی را کاویده و به نمایش گذاشته.
یه جایی می خوندم که طرف گفته بود هدایت خودکشی نکرد بلکه از دست جامعه ایران خودشو ترور کرد.
آنطرف تر، خیلی نزدیکتر از شیطان، مهربانی نام تو را بیادم می آورد و دوست داشتن را. یک خدا دارم و یک دنیا امید. سرم را بالا می گیرم و به اینکه عاشم و ترا را از یاد نبرده ام فخر می فروشم.
Over there, really nearer that devil, a kind makes me remember you and loving you, I have a God and a world of hope. I keep my head up and pride that I'm lover and didn't forger you.
از این دید داستان "اسیر فرانسوی" مثال خوبیه. کاملا برخلاف دید حاکم بر اسارت، داستان رو پیش می بره.
در ضمن من فکر می کنم اندیشه ای که چارچوب درست و محکمی داره، سرانجام درک خواهد شد و نیازی به رنگ و لعاب گرفتن برای محب یابی نداره