نمیدونم چرا بعضی مواقع دلم می خواد به صورت مقطعی تو شرایط کشورهای کمونیستی اروپا شرقی دهه ۱۹۷۰-۸۰ زندگی کنم.
شرایط جالبی بوده. از یک طرف سیستم رو به زوال بوده. از طرفی تو اون محیط یکنواخت و اجتماع سرد و بی روح، آدم دنبال عشق و زندگی کردن باشه، خیلی مزه میده. تضاد بین فضای سرد و کسل خیابان ها، مجتمع های مسکونی و.... در کنار طبیعت زیبا، یک ذهن جستجوگر و فعال خیلی قشنگه.
مخصوصا اینکه در محیط های دارای محدودیت های زیاد، خلاقیت آدم ها بروز می کنه. تازه معنای طبیعت، تنوع، عشق، محبت و .... خیلی بیشتر پررنگ میشه.
محیط کسل کننده ایران، شبیه سازی همون شرایط کشورهای کمونیستیه، با این تفاوت که ما خیلی مسلمانیم!!!
توی کشوری که هر عملی زیر ذره بین هست، همه چی فقط تلاش برای بقاست