نمی دونم چرا همه گوینده شدن و اصلا نمی خوان بشنون. خیلی سخته که حرف ساده ای رو که میزنی برعکس برداشت کنن و اصلا به حرفت گوش نکنن بلکه اون چیزی رو که از قبل تو ذهنشون دارن به عنوان حرف تو در نظر بگیرن و چیزیو که تو اصلا قبولش نداری به عنوان حرف تو حساب کنن و بیان درموردت قضاوت کنن و باهات بحث کنن.
خدایا خسته شدم از اینکه همه گوینده شدن و اصلا نمی خوان که بشنون.
اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
وللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
سلام
بلاگ قشنگی داری خوشحال میشم سری به بلاگ من بزنی.
منم همین حسو تجربه کردم. قسمت بدش اینه که تازه بر اساس تصورات خودشون، علاوه بر قضاوت، شروع به نصیحت هم می کنند. گاهی کار بدتر هم می شه، دیگه فقط متهم نیستی. محکومت هم می کنند و یه وقتهایی خودتم باورت می شه، نکنه موارد اتهامی چندان پر بیراه نباشه. و این از همه بدتره
دلیلش عدم آموزش هست و مطرح کردن کسانی که باید به حرفشون گوش داد
دلیلش ضدارزشهاییه که تو جامعه تبدیل شدن به ارزش
وقتی مردم الگو نداشته باشن همه با نیت خیر خودشون رفض میکنن عملشون هم درسته و به دیگران توصیه میکنن
در حالی که چیزی قابل توصیه هست که نه در یک نفر بلکه در تعداد زیادی نتیجه بخش بوده باشه