خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

تردید

نمی دونم چرا گاهی یه جوری می شم. همه چیز برام یه جورایی میشه. تو اوج احساس خوب یهو حالم میگیر و زمانی که حالم گرفتس یه امید زیاد تو دل و مغزم میاد و به همه چیز امیدوار میشم. به چیزهایی که باید اهمیت بیشتری بدم کمتر اهمیت می دم و برعکس.

علی (ع) یه جمله ای داره که درد تو در خود توست و تو نمی دانی و درمان تو هم در خود توست و تو نمی دانی. واقعا جمله جالبیه. 

حالا فکر کن من گاهی هم دردمو می شناسم و هم درمانشو ولی نمی دونم چرا نمی تونم پیادش کنم. حالا برای بقیه می تونم ولی برای خودم نه!!!!! 

تو یه موقعیت ذهنی گیر کردم و دنبال راه حل منطقی براش می گردم. 

نمی دونم چرا اینجوری شدم. یه تناقضی در ذهنم پیش اومده که امیدوارم حلش کنم به زودی. 

البته زندگی همینه ها ولی خوش به حال کسی که مسائلشو به موقع و درست و به بهترین فرم ممکن انجام بده.

نظرات 1 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ق.ظ

این نوشته ات با بقیه نوشته هات یه فرقی داشت. نزدیک بود. خیلی نزدیک بود. وقتی نوشته هاتو می خونم گاهی حس می کنم یه آدم خیلی خیلی جدی و خشک داره حرف می زنه ولی حالا یه چیز دیگه متوجه شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد