خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

یک اتفاق جالب

دو روزی می شد که در حال اتمام کناب سیرحکمت در اروپا نوشته محمد علی فروغی بودم. فروغی هم که تصحیحاتش در کتاب های سعدی و خیام خیلی کامله. وسوسه شدم که کلیات سعدی را یه بار دیگه بخونم یا حداقل نگاهی بهش بندازم. جالب این بود که دقیقا دیروز که اول اردیبهشت بود مقدمه گلستان را خوندم که توش خود سعدی شرح نوشتن گلستان را آورده و به یک اردیبهشت هم اشاره کرده. جالبتر آنکه دیروز فکر کنم به همین مناسبت روز سعدی هم بود و منم نمی دونستم. این اتفاق برام خیلی جالب بود که من ناخودآگاه در روز سعدی به یاد سعدی بیفتم، برم مقدمه گلستان رو بخونم و بفهمم که یک اردیبهشت سعدی شروع به نوشتن گلستان کرده و ظهر همون روز هم بفهمم که اصلا اونروز روز سعدی بوده.

نظرات 2 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ب.ظ

گاهی از این اتفاقات جالب می افته. دلت هوای چیزی رو داره و انگار اونم به سوت کشیده می شه.
همه شعرهای سعدی خیلی زیبان ولی یه شعری داره که من باهاش گریه می کنم:

ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود..
با آنهمه بیداد او، وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او، یا بر زبانم می رود
باز آی و بر چشم نشین، ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین، بر آسمانم می رود..

خدای من، چقدر دل گدازه. حتی الانم از خوندنش گریه ام می گیره. این شعر برای من نهایته

CS پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ب.ظ

به نظر من سعدی شاعریه که قشنگترین و پرمعناترین درس های زندگی رو با ساده ترین کلمات گفته. این بیت رو ببین یک دنیا حرف داره:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد