اینو می دونم که زندگی تابعی کاملا غیرخطیه.
اینم می دونم که تابع غیرخطی رو باید با روش های غیرخطی تحلیل کرد.
ولی نمی دونم چه جوری بعضیا خیلی راحت این تابع غیرخطی رو خطی سازی می کنن و با روش های خطی تحلیلش می کنن.
قطعا این وسط کلی تقریب زده میشه و از پارامترهای غیرخطی سیستم صرفنظر میشه، مشکل اینه که بعضی مواقع اون پارامترها و دینامیک های صرفنظر شده خودشون اصل زندگی هستن!!!!!
باهاتون کاملن موافقم. اتفاقن همین پریروز داشتم به دوستم اس ام اس میدادم که باباااااااااا... (این خطاب به دوستم بود ها!!) وقتی شرایط تمامن غیرخطیه آخه تو چطور از من انتظار داری که خطی رفتار کنم؟!!! خوب نمیشه دیگه.
منم یه زمانی اینطور فکر می کردم اما ظاهرا قضیه یه جور دیگست.
تا حالا همیشه سعی کردیم چیزای غیر خطی رو با تقریبای خطی درک کنیم و نشد اما تا حالا به این فکر کردید که چیزای خطی رو هم با چیزای غیر خطی نمیشه بطور کامل تقریب زد؟
ظاهرا زندگی و ماهیت باطنیش چیز کاملا سر راست و خطی ای هست اما ذهنهای ما ادمها دچار پیچش و عامل غیر خطی شده.
درست مثل اینکه ادم بخواد با یه دوچرخه که فرمونش کج شده توی یه جاده اسفالت و مستقیم راه بره.خوب قطعا نمیشه یا اگرم بشه با مشکل بسیار میشه.نکته اینجاست که جاده خطیه اما عامل غیر خطی یعنی فرمون نمیذاره خطی بودن احساس شه.قضیه ماها هم فک کنم یه جورایی اینجوریه
یه چیز دیگه هم شاید بشه گفت و اون اینکه اصلا مسئله تقریب زدن زمانی ممکن هستش که توی فضایی که توش هستیم هر دو شی(شی به مفهوم عام نه لزوما مادی) قابل سنجش باشند یا قابل تفکیک.به زبون عامیانه تر فضا متریک پذیر باشه و اگر مدعی هستیم که اینطوره یک فضای یونیورسال باید موجود باشه که همه اشیا درون اون قرار بگیرند و این فضا نقاطش که در اینجا میشن اشیا باید تفکیک پذیر باشند.اگر اینطور باشه میشه راجع به تقریب حرف زد اما نکته مهم اینجاست کسی میتونه راجع به وجود یا کیفیت اون مجموعه یونیورسال نظر معقولی بده؟
صبحی این نوشته تونو دیدم و داشتم بهش فکر می کردم. می دونی تو درس کمومتریس یه چیزی داشتیم به اسم کم کردن ابعاد. اتفاقا می خواستم یه پستی هم در این مورد بنویسم. وقتی ابعاد ماتریس و فضا هماهنگ نبودند می گفتیم رنک دفیشنسی داریم و باید ابعادو کم می کردیم. منم که همیشه از جوراب آویخته به بند رخت گرفته تا پیچیده ترین مطالب درسی می خوام به مفاهیم بالاتری برسم، با خودم می گفتم، می شه ابعاد زندگی رو هم کم کرد. البته چیزهای بی اهمیت ترو حذف کرد و سبکتر و رهاتر زیست. زندگی با قوانین حساب دیفرانسیل هماهنگ نیست و می تونه ساده تر باشه. گاهی فقط با یه اصل می شه زندگی کرد. مثلا مهمترین اصل من تو زندگی، انسانیته. انسانی بودن، خط کش منه