خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

زن

بارها گفتم که بهترین راه برای بی هویت کردن یک ملت، تحریف یا به فراموشی سپردن تاریخ یک ملته. ملتی که تاریخ خودشو درست ندونه به راحتی دچار بی هویتی و در نهایت اضمحلال فرهنگی میشه. جالب اینه که بعضی کشورها که قدمتشون به سیصد چهارصد سال هم نمیرسه برای خودشون تاریخ می سازن، جعل میکنن یا اون چیزی رو که دارن بزرگ می کنن ولی ملت ما با این همه قدمت و تنوع در تاریخش متاسفانه بدیهی ترین وقایع تاریخ خودشم در بهترین حالت  فراموش می کنه و در بدترین حالت منکوب می کنه.  

این همه دم از حقوق زن میزنن حتی گروه به اصطلاح روشنفکر ما و بعضی ها هم معتقدن که ما باید حقوق زن رو از غرب بگیریم و... ولی از بیان این حقیقت که در ایران 3 زن پادشاه داشتیم عاجزند. یا نمی دونن یا غرضی دارن. به هر حال، ما قبل از اسلام در دوره ساسانیان دو پادشاه زن به نام های پوراندخت و آذرمیدخت داشتیم. جالبتر اینکه بعد از اسلام هم در دوره آل بویه شیرین ملقب به ام رستم پادشاه سلسله آل بویه بوده. آل بویه هم از سلسله های کاملا ایرانی و شیعه بوده، حالا کی میگه که دین با حقوق زن جور در نمی یادو یا اینکه ما بعد از اسلام افت فرهنگی کردیم و... 

سوال اصلی اینه که کدوم قرائت از دین؟ قرائت اصولیون و متحجران یا قرائت اخباریون و سکولارهای مذهبی؟   

فقط متاسفم برای کشورم که هم مذهبیونش و هم روشنفکران مذهبی و عرفی اون یا تاریخشو درست نمی دونن یا نمیخوان درست بیان کنن. 

و متاسفترم برای ملتی که خودش در زمانی که دنیا هیچ حقی برای زنان قائل نبوده سه پادشاه زن داشته ولی الان مساله حقوق زن براش چالش شده.

نظرات 6 + ارسال نظر
سپندار چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

اینکه در زمانی یک زن پادشاه ایران دینی بوده هیچ دلیلی بر آزاد بودن و برابر بودن زنان در دین نداره .

چه تفسیری چه برداشتی ؟

اینها همه توجیهی بیش نیست که تنها ما حصل آن گردش به دور خود است .
در قران دیگر به چه زبانی باید به مردمان گفته شود که زن ناقص تر و حقیر تر از مرد است ؟

خب این نظر قطعی قران است ٬ چرا اینهمه دستکاری می شود و عده ای می خواهند جور دیگری جلوه دهند ؟

ببین برداشت اینه که هر ملتی مذهبشو با فرهنگ خودش هماهنگ میکنه. کسی نگفت که پادشاه زن داشتن ما بعد از اسلام بر اساس نگاه دینی بوده بلکه برعکس نشون میده این فرهنگ ایرانی بوده که بر فرهنگ عرب غلبه کرده. می دونی مشکل چیه؟ اینه که بعضی از ما به شدت ضد دین شدیم و نمی خوایم قبول کنیم که بابا این ملت که حداقل ۲۵۰۰ سال تاریخ مدون داره از یک پیوستگی فرهنگی برخورداره و گاهی دوران افول رو هم تجربه کرده ولی دلیل این افول دین نبودهَ و همینطور دلیل صعودشم دین نبوده. من حرفم چیز دیگه هستش اینه که با کوبیدن دین به جایی نمی رسیم چرا که ما چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام هم دوران فراز داشتیم هم دوران افول شاید گاهی دین و مذهب هم در این فراز و فرود سهیم بودن ولی مشکل ما فقط دین نیست.
میدونی مشکل تفکر شما چیه؟ همه چیزو سفید و سیاه میبینی و تاریخ کشورت رو هم نمیشناسی. عزیز من دوره پادشاهی این خانم مقارن با دوره ابوعلی سیناست. میدونی در اون دوران در ایران مذهب رسمی و یکسان نداشتیم عده ای سنی بودنَ عده ای شیعه و هر کدوم از این مذاهب هم فرقه فرقه میشده در نزدیکی همون ایام رازی اصلا دین رو قبول نداشته و... و جالب اینکه همشون در کنار هم زندگی می کردن و حداقل اینکه مجبور میشدن شهرشونو عوض کنن.
در مورد قرآن هم بهتره قران رو با درنظر گرفتن تاریخ و فرهنگ آن دوره عرب تحلیل کنی نه با فرهنگ ایرانی.
منظور اصلی من این بود که در حدود ۴-۵ قرن بعد از اسلام و با وجود مسلمان بودن مردم ایران این خانم سرسلسلسه آل بویه بوده و اتفاقا دوران حکومتش از دو خانم پادشاه قبلی بسیار طولانی تر بوده و مردم هم حرفشو قبول داشتن. پس میشه مسلمان بود و به حقوق زن هم اعتقاد داشت.

سپندار چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

ً پس میشه مسلمان بود و به حقوق زن هم اعتقاد داشت ّ

اولن که زود برچسب نسچسبونید که دین دارم یا ندارم

اولن و نصفی اینکه صد در صد در اسلام برای زن حقوقی قرار دارده ولی نصف مرد !

دومن اینکه می فرمایید آن زمان عرب را در نظر بگیریم خب من هم کاملا آنرا در نظر می گیرم و آن نسخه را بسیار عالی برای آن زمان می دانم .

هرگز نمی توان قبول کرد نقش دین در جامعه جزئی است . به هنگامی که دین در مسایل شخصی پا در میانی میکند تا سیاسی و اجتماعی و حتی جهان دیگر به نظرم نقش اصلی را بازی می کند .

چهارمن اینکه اگر علم طب بوعلی مایه فخر است ٬ فلسفه او مایه ننگ است . طب او به دینش ربطی نداشت ولی متاسفانه اندیشه عقلانی خود را با دین مخلوط کرد .

پنجمن اینکه ما هرآنچه می بینیم حلم و بردباری دگراندیشان در کنار شاخ و شونه های دینداران است و نمی دانم اینکه دیگران را اهل دوزخ بدانیم کجای سازش است ؟

ششمن ادبیات جمله : شما نمی دانید باید مطالعه کنید ٬ منو یاد یه گروه خاصی از آدما که یکیشون الان همه کاره مون هست میندازه .

هفتمن اینکه ما همیشه کوچیک شما بوده ایم .

اولا من برچسب نزدم که دین دارید یا ندارید. حرف من اینه که سیاه و سفید نگاه می کنید. اتفاقا از نظر خیلی ها که حتی ریشه در تاریخ ایران هم داره نقش دین انقدرها هم کلی نبوده و نیست که بخواد در همه امور ندگی وارد بشه. چطوریه که در ایران بعد از اسلام زکریای رازی بوده که اصلا دین رو قبول نداشته و انقدر هم خوشنام هست این نشون میده که این تفکر که دین باید در همه جا دخالت کنه خیلی هم تفکر غالبی نبوده و...
در مورد ابوعلی هم که دوباره سیاه و سفید نگاه کردی و برچسب هم زدی!!!!!
خود همین بوعلی رو بعضی متحجرین به خاطر فلسفه اش تا حد کفر متهم کردن حالا تو میگی مایه ننگه؟
قطعا در فلسفه هر فیلسوفی اشتباهات زیادی هست چه از نوع فیلسوف غربیش چه شرقیش. مثلا همین نیچه یا شوپنهاور نظر بدی راجع به زن دارن ولی فکر نکنم هیچ غربی فلسفه اونا رو مایه ننگ بدونه. بهتره اول فلسفه بوعلی که ادامه دهنده فلسفه مشایی ارسطو هستش رو مطالعه کنی نقاط قوت و ضعفش رو بفهمی بعد به همین راحتی انگ بزنی.....
من فکر نکنم همه دینداران اینطوری که شما میگی فکر کنن ها!!!!!!
اینجا هم بگم که من نه نماینده دینداران هستم و نه می خوام اشون دفاع کنم ولی اینو میدونم که قدمت دین در این کشور ۳۰ سال نیست و خیلی بیش از این حرفاس پس بهتر نیست که نگاهمنو به دین با فرهنگ و تاریخ ایران تطبیق بدیم حالا چه دیندار باشیم چه نباشیم.
من خودمم نیاز به مطالعه بیشتر دارم اصولا تشویق به مطالعه امر مطلوبیه. عزیز من خداییش بیا قضاوت کنیم کدوم دیدگاه نزدیکتر به دیدگاه اون فرد مد نظره؟ دیدگاهی که فلسفه ابوعلی رو مایه ننگ میدونه یا دیدگاهی که میگه باید به درجه ای از تحمل بریم که چه دیندار و چه بی دین کنار هم به آرامی زندگی کنیم دورانی که در تاریخ خودمون حالا با تفاوتهایی تجربه اش کردیم. من مخالف تندروی در هر تفکری هستم و همه چیزو خاکستری میبینم: هم با کسانی که به اسم مذهب دیگران رو تکفیر می کنن و اهل دوزخ میدونن مخالفم و هم با کسانی که ضد مذهبن و تنها عامل افول ایران رو مذهب می دونن و تنها کاری هم که بلدن توهین به مذهبه اونم بدون اینکه اطلاع درستی از تاریخ و فرهنگ کشور خودشون داشته باشن.
من که شما رو نمیشناسم ولی میدونم همه انسانها بزرگن و همین تعارفات هست که فرهنگ استبدادی رو بازتولید میکنه. همه انسانها برابرن و کسی در برابر کسی کوچک یا بزرگ نیست.
موفق باشید

سپندار پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:48 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

سلام
اینکه سیاه و سفید نگاه کردن رو بد می دونید رو کاملا مخالفم و به نظر من در شرایط بسیاری اجرام و اجسام یا سیاهند یا سفید خب بدیهیست که در بسیاری مواقع نیز رنگهای دیگری هم قابل توجه اند . نگاه من ندر مقابل نگاه دین به جامعه هست . آری این عین آزاد اندیشیست که همه اقوام و مذاهب و گروههای فکری در آزادی کامل در کنار هم زندگی کنند . این حرف و باور اولیه ماست ولی این خیالی بیش نیست ! تنها در یک صورت امکان پذیر است و آن اصلاح ادیان ! انگونه که پروتستانها کردند و شاید در آینده گروه دیگری نیز در دل آنها پدید آید . ولی در دین کنونی ایران هیچ تغییر دائمی امکانپذیر نیست . چون بوقت چالش کار به متن کتاب مربوطه می رسد و آنگاهست که دیگر همان اصل کلام که باز تاکید میکنم نسخه طلاییی برای قومی خاص در زمان خاص بوده جلوه گر میشود .

این بیان را خطاب به تفکری می گویم که دوست دارند چهره ای خوب از برخی مذاهب نقاشی کنند .

سپندار پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ http://nezakat.blogsky.com

در ادامه ...

اینکه چنان صحبت کنیم که فلان دین در ایران و فرهنگ ایران سازگاری دارند را من نمی پسندم و آنرا کاملا رد می کنم و همانطور که گفتم این نسخه برای اینجا نیست . پرواضح است که شما آنرا سیاه دیدن بدانید که من دلخوری از این بابت ندارم .

اما در مورد جناب بوعلی خب بهر حال به عنوان یک دانشمند قابل احترام برای ماست ولی روی صحبت من و شما اشخاص نیستند و افکار است . خب آنها که اورا کافر می دانستند همانهایی هستند که بوعلی بخاطر دین آنها روی به ابداع فلسفه دینی گمارد ولی خب چون آن عده اندیشیدن عقل در کنار وحی را نمی پذیرفتند چنین درمورد شیخ الرئیس گمان بردند . اما آنچه را من گفتم نگاه فلسفه بود و خب فلسفه چیزی را بنام فلسفه دینی در خود ندارد و اینکه فلسفه در لگام دین کشیدن را خیانت به فیلسوف و فلسفه بدانیم نکته ای نا مربوط نیست . و بطور کلی این انگیخته است که ماحصل رفتارهای تاریخیست .
انگیخته ابوعلی سینا از دیدگاه فلسفه خیانت است ولی از دیدگاه اصلاح طلبان دینی یک موهبت . خب من از دیدگاه آزادی به انگیخته ابوعلی نگاه میکنم و چیزی جز تاسف برایم نیست .

خودم جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:07 ب.ظ

متاسفانه باید بگم که از نظر من شما هیچی از فلسفه نمیدونین. کسی که فلسفه ابوعلی سینا را که ادامه دهنده همان فلسفه مشایی ارسطو هست خیانت بدونه قطعا از فلسفه هیچی نمیدونه. عزیز من همین الانش در دنیا کلی تز روی فلسفه ابوعلی تعریف می کنن، بزرگمردی چون خیام خودشو شاگرد فلسفی ابوعلی سینا میدونه و شما میگی ابوعلی خیانت کرد. شما با دید کاملا ضد مذهبی که داری چون ابوعلی سعی کرده از طریق عقلی برخی مفاهیم اسلامی رو توجیه کنه بهش انگ خیانت میزنی، یا اینکه اتظار داری بوعلی که تقریبا 1000 ال پیش زندگی می کرده مثل فرضا هایدگر فکر کنه و چون فکر نمی کرده خائنه و...
پ از دیدگاه شما ابونصر فارابی، خیام، سهروردی، ملاصدراو... هم حتما خادنن و مایه ننگ.
حتما سنت آگوستین و توماس آکوینی و کانت و اسپینوزا و مالبرانش و... هم خائنن دیگه.
بازهم تاکید می کنم قرائت گروهی خاص از دین رو در مان کنونی با قرائتی از دین که 1000 ال قبل وجود داشته یکی نکن.
در حوزه اندیشه هم هرگز به کسی انگ نزن:
بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به خردی برد

rojan پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ

متن جالبی بود و تقریبا تمامش حقیقت محض بود.

موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد