خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

نمی دونم چرا بعضی ها که زندگی نرمالی دارن فکر می کنن با تکیه به یه چیز خاصی خیلی متفاوت می شن؟ 

یا کلی تر چرا فکر می کنن باید متفاوت باشن؟ 

اصولا چیزی که آدم ها رو متفاوت و خاص می کنه، طرز فکرشونه که اونم در عملشون دیده میشه به این معنی که در فکر و عمل به نوعی یگانگی و استقلال خودشونو دارن، بر اساس یک دیدگاه فکری عمل می کنن که آدم های نرمال اون دیدگاه رو ندارن و مهمتر از همه این که عملشون منحصر به فرد میشه و به هیچ وجه هم کپی و تقلیدی نیست. اکثر آدم های بزرگ و اثرگذار تاریخ این ویژگی رو دارن حالا چه مثبت چه منفی. 

معمولا هم اینجور آدم ها یه اثری از خودشون به جا می ذارن. 

اینطور نیست که با دست کم گرفتن بقیه، تکیه بیش از حد روی یه چیز خاص یا متفاوت و القای به خود کسی متفاوت بشه، تفاوت تو نحوه زندگی، طرز تفکر و عمل آدم هاست که اونم با خروجی فکری و عملی آدم ها قضاوت میشه نه ظاهر رفتارشون یا ادعاشون .... 

 

سواد اینترنتی

امشب بهنود حرف قشنگی زذ. خلاصه اش این بود:  

تاریخ ایران قدیمیتر، پیچیده تر و چندلایه تر از این حرفاس که بشه با سرچ در گوگل یا اینترنت اونو فهمید و تاریخ هم با اینترنت شروع نشده و.... 

جالب اینه که من دو سه هفته پیش یه بحث مشابهی با یکی از دوستام داشتم. نظر من این بود که الان خیلی از آدم ها مخصوصا جوانترها اطلاعاتشونو از اینترنت و کلا رسانه های شنیداری و تصویری می گیرند. این بد نیست و بهتر از اینه که قبلا همین اطلاعاتم نداشتن ولی به هیچ وجه جای کتاب بخصوص کتابهای تحلیلی رو نمی گیره. یعنی اگه بخوای تاریخ رو و کلی تر هر پدیده ای رو خوب اریابی کنی و دید جامعی نسبت به اون داشته باشی، باید عمیقتر نسبت به اون قضیه مطالعه داشته باشی که از طریق این رسانها بهش نمی رسی.  

متاسفانه الان برخی فکر می کنن با همین معلوماتی که از رسانه ها بدست می آورند دیگه خیلی اطلاعات دارن و بر اساس اون تحلیل هم می کنن و... 

  

دنیا دار مکافاته. این جمله رو هممون از بچگی میشنویم ولی فکر کنم درصد کمی از مردم به این جمله اعتقاد داردن. ولی واقعا همچین چیزی هست. اگر تاریخ صد ساله اخیر ایران رو مخصوصا این دوره متاخر رو با دقت و بدون سانسور بخونین به این نتیجه میرسین. مطمئن باشین. 

ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار       تا باز که او را بکشد آن که ترا کشت

بد فهمی تاریخ یا غرض

اینروزها به دلایلی که هممون هم میدونیم یک عده ای ضد مذهب شدن، تاکید می کنم ضد مذهب و دسته وسیعی از این عده خیلی روی تاریخ ایران قبل از اسلام مانور میدن و معتقدن اگر اعراب به ایران حمله نمی کردن یا اگر دینمون زرتشت می موند و.... الان چنین بودیم یا چنان.  

در ابتدا من بگم که من کاملا به تاریخ کشورم در دوران قبل از اسلام افتخار میکنم و اتفاقا معتقدم که باید بیشتر در این زمینه مانور داد و تحقیق کرد. ولی بازهم معتقدم این امر مانع از نقد آن دوره نمیشه و اگه حکومتهای اون دوران هم سقوط کردن حتما دلایل جامعه شناختی و تاریخی برای اون سقوطها وجود دارد و طبعا نقاط ضعفی هم بوده که به این امر دچار شدن. 

نمونه بارزش همین حکومت ساسانیان هست که اتفاقا در مقاطعی از آن دوران ایران در اوج شکوه و عظمت و اقتدار سیاسی، علمی، هنری و فرهنگی و...بوده ولی این دلیل نمیشه که قساوت ها، خونریزی ها و جنایاتی که در اون دوران اتفاق افتاده رو نادیده بگیریم.  

کسانی که مرتب میگن اگه اعراب حمله نمی کردن چنین میشد و چنان انگار یادشون رفته در آخر دوران ساسانی ظرف 10-15 سال در ایران حدود 10 پادشاه عوض شد و مرتب پادشاهان به دست همدیگه به قتل می رسیدند. پسر خسروپرویز پدر رو کشت، خود خسروپرویز دو تا داییش رو که در رسیدن به حکومت بهش کمک کردن کشت، یکی از پادشاهان زن ایران به دست رستم فرخزاد کور و سپس کشته شد. چند بار قیام علیه حکومت شکل گرفت از مانی و مزدک بگیر تا برزویه و... 

نظام طبقاتی وجود داشت، در اواخر این دوران دین زرتشت کاملا در خدمت سیاست قرار گرفته بود و از حالت معنویش خارج میشد و...  

از نظر جامعه شناختی اگر اعراب هم حمله نمی کردن این نظام بالاخره از درون از هم می پاشید، حمله اعراب فقط این فروپاشی رو سریعتر کرد. جالبه که در تاریخ اومده بسیاری از فرمانروایان ایالات و زمینداران بزرگ با اعراب به توافق رسیدن که با دادن جزیه قدرتشونو حفظ کنن و بدین طریق به یزدگرد سوم خیانت کردن که البته اونا هم پارسی بودن و.... 

البته بخشی از ایران هم دلیرانه مقاومت کرد و متاسفانه به بدترین وضعی کشته شدند. 

بماند.... 

بعد از حمله اعراب هم بعد از حدود دو قرن که مدت زمان تطبیق ایرانیان با وضع جدید بود (در همین دوران هم در اصل ایرانیان سیستم حکومتی بنی عباس را سامان دهی و اداره می کردن) دوباره ایرانیان قدرت خودشونو بازیافتن و دین جدید رو با فرهنگ خودشون تطبیق دادن .... 

 بهتره اگه می خوایم تاریخ رو تحلیل کنیم پیوستگی اونو در نظر بگیریم و از نگاه یکطرفه اجتناب کنیم. بعد از اسلام هم ایرانیان در دورانهایی پیشرفتهای خیره کننده ای داشتن که این نشون میده دین جدید مانعی برای پیشرفت اونها نبوده حالا اگه در مقاطعی افت داشتیم (که من هم موافقم در جاهایی مذهب رسمی و حاکم هم در اون نقش داشته) چه در قبل و چه در بعد از اسلام نباید همشو به یک عامل تقلیل داد بلکه باید واقع بینانه دنبال عواملش گشت..... 

خلاصه کلام: با حمله یکجانبه به دین هیچ اصلاحی صورت نمی گیره و این دقیقا همون کاریه که متحجرین و خشک اندیش ها با حمله به دگراندیش ها صورت میدن.

تاریخ

از دیرباز در ایران دو نهاد قدرتمند و ذی نفوذ وجود داشته اند: 1- نهاد سلطنت که قدرت مادی و سیاسی داشته و 2- نهاد مذهب که از قدرت معنوی و نفوذ سیاسی برخوردار بوده. این مساله شامل هم قبل از اسلام میشه و هم بعد از اسلام.  

با ورود مدرنیته به ایران هر دو این نهادها دستخوش تغییراتی میشن. حکومت صفوی نمونه بارز تعامل این دو نهاد با همدیگه هستش. نگاهی به تاریخ 150 سال اخیر نشون میده که بعد از انقلاب مشروطه نهاد سلطنت به تدریج ضعیف میشه و مشروعیت خودشو در بین مردم از دست میده بطوریکه 4 پادشاه آخر ایران هیچ کدوم هنگام مرگ شاه نبودن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

در واقع انقلاب مشروطیت از نهاد سلطنت مشروعیت زدایی کرد و بعلاوه نهاد مذهب رو هم از سلطنت جدا کرد بطوریکه در دوره پهلوی  دیگه قدرت مشروعیت خودش رو از دین و مذهب نمی گرفت و همین خلا هم باعث شد پهلوی ها بیشتر به سمت قدرت های خارجی متمایل بشن. بعد از انقلاب هم نهاد سلطنت به کلی نابود شد و این تنها نهاد مذهب و دین بود که عملا هم قدرت مادی و هم معنوی رو به دست گرفت. وقایع اخیر داره نشون میده که ممکنه در آینده این نهاد هم نفوذ خودشو از دست بده و اونوقت هست که دیگه ایران به معنای واقعی کلمه از سنت فاصله میگیره و.....

زن

بارها گفتم که بهترین راه برای بی هویت کردن یک ملت، تحریف یا به فراموشی سپردن تاریخ یک ملته. ملتی که تاریخ خودشو درست ندونه به راحتی دچار بی هویتی و در نهایت اضمحلال فرهنگی میشه. جالب اینه که بعضی کشورها که قدمتشون به سیصد چهارصد سال هم نمیرسه برای خودشون تاریخ می سازن، جعل میکنن یا اون چیزی رو که دارن بزرگ می کنن ولی ملت ما با این همه قدمت و تنوع در تاریخش متاسفانه بدیهی ترین وقایع تاریخ خودشم در بهترین حالت  فراموش می کنه و در بدترین حالت منکوب می کنه.  

این همه دم از حقوق زن میزنن حتی گروه به اصطلاح روشنفکر ما و بعضی ها هم معتقدن که ما باید حقوق زن رو از غرب بگیریم و... ولی از بیان این حقیقت که در ایران 3 زن پادشاه داشتیم عاجزند. یا نمی دونن یا غرضی دارن. به هر حال، ما قبل از اسلام در دوره ساسانیان دو پادشاه زن به نام های پوراندخت و آذرمیدخت داشتیم. جالبتر اینکه بعد از اسلام هم در دوره آل بویه شیرین ملقب به ام رستم پادشاه سلسله آل بویه بوده. آل بویه هم از سلسله های کاملا ایرانی و شیعه بوده، حالا کی میگه که دین با حقوق زن جور در نمی یادو یا اینکه ما بعد از اسلام افت فرهنگی کردیم و... 

سوال اصلی اینه که کدوم قرائت از دین؟ قرائت اصولیون و متحجران یا قرائت اخباریون و سکولارهای مذهبی؟   

فقط متاسفم برای کشورم که هم مذهبیونش و هم روشنفکران مذهبی و عرفی اون یا تاریخشو درست نمی دونن یا نمیخوان درست بیان کنن. 

و متاسفترم برای ملتی که خودش در زمانی که دنیا هیچ حقی برای زنان قائل نبوده سه پادشاه زن داشته ولی الان مساله حقوق زن براش چالش شده.

مهرجویی

میگن یکی از مهمتریم ویژگی های کارگردانان بزرگ اینه که فرهنگ و خصوصیات جامعه خودشونو خوب بدونن. از نظر من یکی از مهمترین مشخصه های یک فیلمساز خوب اینه که بتونه نسلی رو که براشون فیلم می سازه بشناسه، بتونه خوب وی»گی های اون نسلو نشون بده و نقد کنه و حتی رفتار بعدی اونها رو هم پیش بینی کنه. جالب تر اینکه مثلا اگه بعد از ده سال اون فیلم خاص رو ببینی بتونی مشخصات جامعه شناختی نسل قبل رو از روی اون فیلم تشخیص بدی. خوشبختانه در ایران چنین کارگردان هایی پیدا میشن. اشخاصی مثل مهرجویی، پناهی، فرهادی، مخملباف (تا زمانی که در ایران بود و فیلم اجتماعی می ساخت).  

از نظر من مهرجویی نمونه کامل همچین فیلمسازیه. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. مثلا با دیدن فیلم هایی مثل گاو و دایره مینا می تونی تشخیص بدی که اعتراضی در اون نسل هست که به انقلاب منجر میشه. یا مثلا فیلم  اجاره نشین ها چقدر قشنگ شرایط زمانه خودش رو توصیف می کنه. واقعا جز اینه که هامون بهترین نمایش دهنده قشر تحصیل کرده دهه شصت و از اون فراتر شرایط ایران در دهه شصت هست. من یادمه زمانی که هامون ساخته شد خیلی کوچیک بودم (3 یا 4 دبستان) ولی الان که فیلم رو میبینم دقیقا انگار برگشتم به اون دوران فضای فیلم، دیالوگ هاش و.... 

سنتوری مهرجویی هم از نظر من کاملا شرایط اجتماعی نسل خودمو نشون میده. نسلی پر استعداد، خواهان تغییر ولی تا حدی ناتوان از برآوردن خواسته هاش به علت شرایط.  

واقعا فیلم های مهرجویی دیدنی هستن و ارزش فکر کردن رو دارن......     

معجزه

همه تو زندگی دنبال معجزه هستن ولی غافلن از اینکه خود زندگی یه معجزه هست.  

نمی دونم این اسمش چیه، بخت، شانس اقبال ... 

جدا نمی دونم. 

فقط اینو می دونم برای ما ایرانی ها همه چیز بر اساس پدیده های رندوم پیش میره و ثباتی در کار نیست. تا میای نفس راحتی بکشی از آسمون هم که شده برات بلا می باره. 

فرق اساسی زندگی ما ایرانی ها و کشورهای پیشرفته در همینه، برای ما همه چیز مقطعی و موقتیه هر آن منتظر حادثه ای هستیم اصلا فرهنگ انتظار انگار در ما نهادینه شده، ولی برای اینها، همه چیز در ثبات و آرامشه برای همین هم لذت میبرن هم برنامه ریزی می کنن و هم به اهدافشون میرسن. اصلا یکی از دلایل ظاهرن مذهبی بودن ما ایرانی ها همینه، چون هیچ چیز در آینده برامون روشن نیست به متافیزیک رو میاریم. جدا فکر نمی کردم اینور هم که بیام حداقل برای مدت کوتاهی بلاهایی از طرف ایران دچارم بشه. فقط دوست دارم این مدرک لعنتی رو بگیرم و خودمو خلاص کنم همین.  

  از طرف دیگه فکر که میکنم میبینم ما هیچ چیزمون کمتر نیست که چیزهایی هم بیشتر داریم چه از نوع خوبش چه بدش. از نوع بدش آدم پررو، پرمدعا و.... 

از نوع خوبش هم که خب هممون میدونیم ولی حیف که آرامش فکری نداریم.  

اینو می دونم که تا کارام گیر ایرانه همش همین بساطه تناوب آرامش و اعصاب خوردی. تناوب برخورد با  آدم های خوب و آدم های پررو......

فکر کن مجبور باشی چند سال یکی رو تحمل کنی، عوض اینکه اون به تو یه چیزی یاد بده همش تو به اون یه چیزی یاد بدی، سه برابر کل کسایی که باهاش کار میکنن براش خروجی داده باشی، همیشه هم برات نقش ترمز و مانع رو بازی کرده باشه، حالا آخر کاری یه چند ماهی اومدی با کسی کار می کنی که بعد از چند سال دوباره معنی تحقیق و ... رو برات زنده کرده باشه و در ضمن انسان واقعا حسابی باشه، حالا دوباره سرو کله اولی پیدا بشه بگه می خوام بیام ببینم چی کار می کنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

اگه تو حالیت بود من چی کار میکنم که الان کارم تموم شده بود رفته بود. تنها هنرش اینه که می خواد بیاد اینجا هر چی من سعی کردم تو این مدت ذهنیت خوبی ایجاد کنم خراب کنه بره. من اصلا نمی فهممش. جدا نکنه باور کرده کسیه و می خواد بیاد اینجا خودی نشون بده یا اینکه می خواد بیاد تفریح و... ولی خب اینم زشته که از من و روابطم بخواد برای این کار استفاده کنه 

کسی می تونه این کارو بکنه که خودش طرف رو معرفی کرده باشه و از کارش هم سر دربیاره نه اینکه تازه بخواد از روابط من سواستفاده کنه. 

خداییش یه مدت بود داشتم نفس راحتی می کشیدم دوباره اعصابم رو خط خطی شده میبینم. 

 اینورم اینا میگن اینا چقدر پرروهستن. تا یه کمی تحویلشون بگیری می خوان سوارت بشن واقعا موندم چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

تو ۱۲ ماه سال و ۴ فصل سال، اوایل بهار و پاییز واقعا یه چیز دیگن.  

الان تو اوایل پاییز هستیم، زمانم که می دونی خیلی خیلی سریع میگذره پس فرصت رو از دست ندیم و قدر زندگی و بودنمونو بدونیم و لذت ببریم. 

می دونی لذت بردن از زندگی هم کار سختیه هم آسون. گاهی آدم می تونه از آفتاب پاییزی، رنگ برگ درختان تو پاییز و.... لذت ببره و گاهی هم تو اوج تفریح و خوشگذرونی از زمانش لذت نبره همه چیز فقط و فقط به خود آدم بستگی داره. 

ولی خداییش پاییز درکه.....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

درکه

دلم برای درکه خیلی تنگ شده. 

می دونی من معمولا اوایل پاییز حداقل هفته ای یکبار درکه می رفتم. یه رستورانشم پاتوقمون بود. 

نمی دونم چرا این روزا همش یاد درکه رفتنم می افتم. خداییش طبیعت درکه تو پاییز فوق العادس.  

یادش بخیر..........

هیچی برای آدم بهتر از زندگی در طبیعت نیست دور از قیل و قال و استرس و خواستهای متنوع. 

رسیدن

1- آدم موجود عجیبیه وقتی به یه خواستش رسید میبینه که نه بابا درست که خیلی برای رسیدن به اون خواسته تلاش کرده ولی شادی اون خیلی اندکه، تازه یه پروژه دیگه رای خودش تعریف میکنه و داستان هنوز ادامه داره. 

2- اینو مطمئن باشین آدم هر جا باشه خودشه و مکان آدم رو تغییر نمی ده بلکه این خواست خود آدم هاست که تغییرشون میده. 

3- واقعا حیف ما ایرانی ها، میدونی یکی از مشکلات ما ایرانی ها اینه که همه چیزو سخت میگیریم اگه با خودمون راحت باشیم خیلی چیزا حل میشه، جدا ما ایرانی ها موجودات باهوش احمقی هستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سرزمین محکومان کافکا

کافکا در سرزمین محکومان داستان جالبی را بیان می کند. استفاده از فناوری در جهت خشونت و کشتار انسانها که در واقع دستگاه ابداعی و سازنده و استفاده کننده از آن نماد تکنولوژی و انسانهای مدرنی هستند که در افکار خشن خود غرق شده اند. بدون محاکمه حکم صادر میکنند و تا آنجا پیش می روند که تمام فکر و ذکرشان تجهیز و بهبود دستگاه اعدام و شکنجه می شود و با ظرافت خاصی آن را مجهز نموده و طرز کارش را توصیف می کنند. جالب آنکه با وجود اصلاحات انجام شده در سیستم حکومتی آن سرزمین همچنان افسر مد نظر غرق در تفکر خشونتبار خویش است و ذره ای تفکر در مورد غلط بودن شیوه خود به خود راه نمی دهد.   

بواقع افسر داستان نماینده قشر و گروهی است که بدون هیچ گونه تفکری در دنیای خشونت بار خود غرق شده اند و به خشونت نه به صورت مفهومی ناهنجار که مساله ای عادی و در جهت بهبود جامعه می نگرند. ایشان بدون ذره ای شک و تردید در درست بودن طرز تفکرشان یا خود حکم صادر کرده و یا احکام صادر شده از وی  مافوق خود را بدون کوچکترین تفکری اجرا می کنند. فرمانده سابق نماینده متفکران و مدیرانی است که تمام استعداد و قدرت خود را در جهت تجهیز ابزار خشونت و اقتدار خود صرف نموده و ذره ای برای محکومان خود ارزشی قائل نیست. جالب آنکه این گروه بیشتر از آنکه به محکومان خود و انسانها بیاندیشند در دنیای خشونت بار خود غرق شده و با احساس و لطافت از عملکرد دستگاه خود تعریف می کنند. ... 

life-3

life is the experience from the past, enjoy in the present and hope to the future

زندگی آدم ها رو افق دیدگاهشون می سازه

آدم ها فقط یک بار زندگی می کنن و لحظه ها فقط یک بار می آیند ولی شاید هزاران بار حسرت یک بار زندگی و بعضی لحظات را بخورند 

بعضی ها غبطه گفتن خود را  می خورند و من غبطه نگفتنم را 

بعضی ها حسرت نداشتن موقعیت گفتن در گذشته را می خورند و من غبطه داشتن آن را 

...

در روابط انسانی و احساسی دو مفهوم خیلی مهمن: گفتن و نگفتن 

من از نگفتن خسته شدم و دلم می خواد از این به بعد فقط بگم 

پ.ن. ولی میدونم که بازم برام نگفتن راحت تره و بعیده از این به بعد هم راحت بگم