خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

خود خود خودم

من تو این وبلاگ خود خود خودم هستم. می خواهم دغدغه هایم و احساساتم را بی واسطه بیان کنم

هایدگر: 

آنچه بالاتر از فعلیت جای دارد امکان است

آدم عاقل بر اتفاقاتی که در زندگی باهاشون مواجه میشه غلبه می کنه و سوار اونها میشه، ولی حوادث زندگی بر آدم غافل غلبه میکنه و سوار اون میشه.

تاریخ ما

این روزها دارم تاریخ مشروطه ایران را می خونم. این آزادی خواهی مسالمت آمیز ما ایرانی ها سابقه دیرین دارد. به نکته جالبی برخوردم: 

در دوران مظفرالدین شاه، عین الدوله صدراعظم ایران بود و کاملا ضد مشروطه و بسیار مستبد. روزنامه حبل المتین هم حامی عین الدوله بود. این متن را روزنامه حبل المتین در آنروزگار و در جریان تلاش های مردم ایران با رهبری سید طباطبایی و علامه بهبهانی و دیگران برای حصول به مشروطه و قانون مند کردن کشور نوشته است: 

"بیگانگان چون می بینند شاهزاده اتابک اعظم (همان عین الدوله) کارهای کشور را درست می گرداند و ایران را پیش می برد، برای کارشکنی از او، اینان (همان مشروطه خواهان) را برانگیخته اند" 

حال تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.   

تازه تعویض محمد رضا شاه به جای رضا شاه در زمان روزولت دموکرات (4 مارس 1933 تا 12 آوریل 1945)(به خاطر جنگ جهانی ۴ بار رییس جمهور شد)، اتفاق افتاد. البته آن زمان بریتانیا از آمریکا نقش پررنگتری در تحولات ایران داشت. با این حال اینم جالبه.

ایران و دموکراتها

این روزها نوشتن برام سخت شده. هم کارام زیاده و هم اوضاع روحیم بابت وقایع اخیر خوب نیست. با این حال یک نکته جالب بهش رسیدم دیدم بد نیست اشاره ای بکنم. 

دقت کردی از زمان قدرت جهانی شدن آمریکا و ایفای نقش در خاورمیانهَ هر وقت دموکراتها تو آمریکا سر کار میان یک اتفاق و جنبشی در ایران شکل میگیره.  

هری اس ترومن رییس جمهور دموکرات آمریکا از 12 آوریل 1945 تا 20 ژانویه 1953 رییس جمهور آمریکا بود. در دوران وی جبهه ملی به رهبری مصدق شکل گرفت که نهایتا منجر به ملی شدن صنعت نفت ایران و کاهش قدرت پهلوی در اون سالها شد. جالبتر اینکه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در زمان رییس جمهور بعدی دوایت دیوید آیزنهاور از حزب جمهوری خواه که از 20 ژانویه 1953 تا 20 ژانویه 1961 رییس جمهور آمریکا بود با همکاری مستقیم او با بریتانیا شکل گرفت که منجر به برکناری دولت ملی مصدق شد.

قیام ۱۵ خرداد ۴۲ و قبل تر از اون تشکیل دولت امینی که زیاد با محمدرضا شاه رابطه خوبی نداشت هم در زمان رییس جمهور دموکرات آمریکا جان اف کندی (از 20 ژانویه 1961 تا 22 نوامبر 1963) شکل گرفت که باز هم دوران تضعیف شاه و به عبارتی آغاز فروپاشی شاه بود.  

انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ هم در دوران جیمی کارتر دموکرات (از 20 ژانویه 1977 تا 20 ژانویه 1981) رخ داد که اصلا منجر به تغییر حکومت در ایران شد. 

۲ خرداد ۷۶ و حوادث ۱۸ تیر ۷۸ هم در دوران بیل کلینتون (از 20 مارس 1993 تا 20 مارس 2001) رخ داد. 

جالبتر اینکه اتفاقات خرداد و تیر امسال هم در دوره باراک اوبامای دموکرات رخ داده.  

این چند وقته اوضاع یه جورایی بود که کمتر به خودم فکر می کردم. با این حال شرایط هر طور که باشه آدم نباید هدف شخصی خودشم گم کنه و اونو در کنار هدف عمومیش باید پیگیری کنه. مصمم تر شدم که بیشتر رو پروژم تمرکز کنم تا زودتر شرایط کاریم عوض بشه و قدرت تصمیم گیریم برای آینده  بیشتر بشه. یه جورایی افسردگی شخصیم با عمومیم ترکیب شده و جالبه که مصمم ترم کرده!!!!!

اعصابم جدا خورده. چرا باید یک شور ملی اینطوری به لجن کشیده بشه. چرا نباید این مردم حتی برای چیز اندکی و مدت اندکی دلخوش بشن.

نمی دونم این زندگی مگه چقدر طولانیه و چه ارزشی داره که عده ای برای اون حاضرن هر خونی بریزن و هر کاری می خوان بکنن. به خدا این زندگی و قدرت و... گذراست، ارزش حتی دل شکستنی هم نداره چه برسه به ر شکستن و تن شکستن و.... 

فقط می تونم بگم متاسفم

نمی دونم چرا همیشه شکست دقیقا از لحظه ای که فکر می کنی برنده ای شروع میشه. 

این نیز بگذرد، راهی طولانی در پیش است، امید بایدت.

آغاز دو پایان. 

فقط امید بایدت: امید 

کشور در حال پوست اندازی و گذر از دوره ای به دوره ای دیگر است. 

حالا خروجی این گذر چی باشه را هنوز دقیق نمی دانم. 

البته چندگزینه را می شود حدس زد که البته بستگی به نحوه اجرای بازیگران حاضر در صحنه و باز هم البته تماشاچیان (به قول شاملو تماشائیان)(همون مردم!!!!)  صحنه هم دارد. 

اخلاق

تازگی ها فهمیدیم اخلاق هم خودی و غیر خودی داره. 

بیچاره جوانهای از همه جا بی خبر را که اگر هم مشکلی داشته باشند معلولند نه علت، با گشتهای امنیت اخلاقی تحت کنترل و بازخواست قرار می دهند ولی، خودی ها در هر مرتبه ای و در هر مقامی و در هر جایی می توانند هر چیزی به زبان بیاورند و دریغ از حتی یک تذکر جدی. 

حالا این چه بدآموزی هایی بر ذهن جوانان این مملکت دارد بماند. 

براستی کجایند این مامورین امنیت اخلاقی که به قول خودشان از اخلاق در سطح جامعه حراست کنند. 

به قولی طرف از سوراخ سوزن رد میشه ولی از در دروازه تو نمیره.

هایدگر: 

جنبش راستین علوم از طریق بازنگری کمابیش ریشه ای مفاهیم بنیادین رخ می دهد که خود به خود شفاف نیستند. آنچه سطح پیشرفت یک علم را تعیین می کند این است که آن علم چقدر قادر است از پس بحرانی که دامنگیر مفاهیم بنیادی آن می گردد برآید. 

واقعا هر بلایی سر آدم ها میاد دست خودشونه.

خسته شدم از اینکه سقوط طرفو پیش بینی می کنم و بعد از یه مدت میبینم پیش بینیم درست بوده، من که قطعا خیلی باتجربه نیستم که بتونم  تحلیلگر خوبی باشم، طبعا طرف خیلی سطحیه ولی خودشو عمیق می دونه.

بعضی آدم ها متخصص پرهزینه کردن مسائل کم هزینه و پیش پا افتادن. 

بازم میگم، این محدوده دید آدم که کم باشه، مسائل جزیی براش پر رنگ میشه و از هر چیزی بحران درست میکنه. 

تو هو فقط به عنوان یه ناظر می تونی غرق شدن طرف را ببینی، چون بهش هرچی تذکر دادی فایده نداشته 

تفکر بی مطالعه مثل بدون ناهار، دسر خوردنه  و مطالعه بی تفکر، مثل پرخوری بدون تحرکه 

دم از انسانیت زدن گاهی اوقات بجای اینکه نشون دهنده عظمت روحی و... طرف باشه نشونه ضعف طرفه. 

انسانیت باید تو رفتار و کردار آدم ها باشه. 

بعضی ها وقتی کم میارن به حرف های قشنگ رو می یارن. بهتره که آدم همیشه تو رفتارش انسانیت دیده بشه نه تو حرفاش. 

بعضی مواقع آدم ها در چنبره خودخواهی ها، غرور، خودبزرگبینی ها و... گرفتارن با این حال، دنیا که کار خودشو داره میکنه، طبعا این تضاد بین دنیای ذهن آدم ها با واقعیت بیرونی به مرور زمان بیشتر میشه و طرف کم کم، کم میاره، از اون موقع است که بجای قبول اشتباهات و حرکت به سمت جبران طرف کم میاره و توجیهات با استفاده از انسانیت و... شروع میشه. 

فقط نمی دونم کی قراره آدمها به خودشون بیان. 

سعی (۲)

 لیس للانسان الا ما سعی 

انسان‌ چیزی‌ جز سعی‌ خود نیست‌

 

سفر

بعضی ها سفر میرن که فقط سفر رفته باشن. هر جا میرن یه اسکن با نرخ نمونه برداری پایین انجام می دن و بعد میرن جای بعدی. 

بعضی ها وقتی سفر میرن فقط شخم میزنن!!!! 

بعضی ها هم سفر میرن که ببینن و کشف کنن. اینها نرخ نمونه برداریشون بالاست و اسکنشون بیشتر نقاط رو شامل میشه. 

اوریانا فالاچی تو یه کتابش که در مورد زنان شرقی هست در قسمت فکر کنم هندوستانش در مورد یه زن و مرد آمریکایی صحبت میکنه که سفر میرن تا فقط عکسی به یادگاری بندازن و به آشناهاشون نشون بدن و بگن ما فلان جا رفتیم، اینا دسته اولن. 

دسته دوم هم که متاسفانه تو ایران زیاد شده، البته من اسم اینو دیگه سفر نمی تونم بذارم. طرف معنای پیک نیک، کوهنوردی یا اردو را با سفر یکی گرفته. وسایل آشپزخونه را ور می داره میندازه تو ماشین، هر جای شهرم کنار خیابون، تو مدرسه ای، پارکی و... مناسب دید همون جا اطراق می کنه!!!!! بیشتر از اینم که بگرده زباله تولید می کنه!!!! معمولا هم شلوغترین زمانها را برای این کار انتخاب می کنن. بدتر اینکه فکر کنم به جای اینکه لذت از گردش ببرن، خستگی براشون می مونه، تازه میگن چرا آمار تصادف تو جاده های ایران بالاست!!!!! 

اما دسته سوم: انتخاب یه زمان مناسب که حتی الامکان اون مکان مد نظر برای مسافرت خلوت باشه، یه جای خوب و راحت و تمیز برای استراحت، فرصت و انگیزه کافی برای گردش و دیدن، بیشتر از اینکه بری خرید، بری جاهای دیدنی، تاریخی و طبیعی رو ببینی و گاهی هم با مردم اون منطقه از نزدیک تماس داشته باشی تا با فرهنگ و آداب رسومشون آشنا بشی. از همه مهمتر هم اینکه فقط سعی کنی لذت ببری و فکرتو از مشکلات و مسائل کاری یا شخصیت جدا کنی و فقط و فقط تو سفر قدر لحظات رو بدونی.

این دسته بندی فقط مربوط به سفرهای مربوط به دیدن یه شهر یا منطقه یا... است. 

وگرنه مثلا سفر برای کوهنوردی، پیک نیک بیرون شهر و... مسلما نوعش متفاوت هست.